سخن نخست

تارنمای فرهنگی خبری - تحلیل خبرها و نوشتارهای فرهنگی و اجتماعی - زرتشتیان خارج از ایران

پنجشنبه، اسفند ۱۶، ۱۳۸۶

از ما چه می خواهند؟

نوشته از کیوان هور
www.k1hoor.blogfa.com
نوشتاری پیرامون هجوم همه جانبه حکومتی به جامعه زرتشتیان ایران
روزهایی چند تا برگزاری انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی در ایران باقی است.هر چند درتمام درازای کیان نظام اسلامی در ایران همواره جدل و کنش و واکنش میان بخش های مختلف نظام وجود داشته است اما آنچه در این میان و در این دوره به وضوح به چشم می خورد برخوردآشکار این کشمکش های درون گروهی حاکمیت با جامعه کوچک زرتشتیان ایران است که مرا به شدت نگران آینده این جماعت در نظام دینی ایران کرده است.
آغازگر این هجوم همه جانبه وزارت کشور بود .کورش نیکنام نماینده کنونی زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی (دوره هفتم)که خود را برای نمایندگی دوره بعدی نیز نامزد کرده بود از سوی وزارت کشور به دلیل نداشتن التزام به نظام اسلامی رد صلاحیت شد.اینکه شخصی که چهار سال پیش و با وجود داشتن پرونده قضایی با حمایت حاکمیت و چشم پوشی بر آن خطا تکیه بر کرسی مجلس می زند، پس از چهارسال فعالیت در مجلس شورای اسلامی اینک به دلیل نداشتن التزام به نظامی که اکنون خود او یکی از هموندان نیروی قانونگزاری اش است مورد تایید قرار نمی گیرد در 25 سال گذشته و شاید در تمام دوران کیان جمهوری اسلامی و در برخورد این نظام با جامعه زرتشتیان ایران بی سابقه است.
پس از وزارت کشور شورای نگهبان نیز بر نظر این وزارت مهر تایید می زند و چند روز پیش سرانجام اعلام می شود شکایت نیکنام در مورد تایید صلاحیتش از نظر شورای نگهبان وارد نبوده و وی به طور یقین رد صلاحیت شده و اجازه حضور در مبارزات انتخاباتی دوره هشتم مجلس را ندارد.
چند روز پس از این خبر ، وزارت کشور در اقدامی دیگر سه نفر از هموندان هیات اجرایی زرتشتیان در انتخابات مجلس را که وظیفه اجرای سالم این انتخابات را بر عهده داشتند رد صلاحیت می کند.شاه بهرام سیروسی،جمشید داستانی و خدامراد مزداپور این سه نفر بودند.و به جای آنان جمشید غریبشاهی،سام کامیار و اسفندیار خسروی از هموندان جانشین وارد هیات اجرایی می شوند.
درست در همین گیرودارروزنامه کیهان که مسئولیتش را حسین شریعتمداری نماینده ولی فقیه در روزنامه کیهان بر عهده دارد در نوشتاری به گفته خودشان افشاگرانه و روشن گرانه از نقش شادروان سودرسان مانکجی لیمجی هاتریا در به وجود آوردن محفل های فراماسونری در ایران و حمایت از فرقه ضاله بهاییت سخن می گوید و این منجی جامعه زرتشتیان ایران در دوران قجر را فراماسون و عامل حکومت استعماری انگلستان قلمداد می کند.
باز روزهایی پیش از اعلام رسمی شورای نگهبان مبنی بر رد صلاحیت کورش نیکنام ، سایت بازتاب منسوب به محسن رضایی از فرماندهان پیشین سپاه و دبیر کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام در خبری از سازمانی نام می برد که چندین سال است مشغول خارج کردن اقلیت های دینی از ایران است.این سازمان "هایاس"نام دارد که تمام زرتشتیان با آن به ویژه در سالهای اخیر آشنا هستند.سازمانی که پس از سالها نامش به صورت آشکار و رسمی از زبان یکی از سایت های معتبر وابسته به نظام گفته شد.در این خبر دلیل مهاجرت اقلیت های دینی از ایران غیر سیاسی خوانده شده بود.
اگر به تمام این اخبار به گونه ای دیگر بیندیشید و آنها را مانند اجزای یک پازل در کنار هم قراردهید بیشتر متوجه دلیل نگرانی من خواهید شد .
کورش نیکنام ،شاه بهرام سیروسی ، جمشید داستانی و خدامراد مزداپور که از رد صلاحیت شدگان این دوره انتخابات هستند همگی وابسته به آن بخشی از جامعه زرتشتیان هستند که تا هفت سال پیش رهبری آنان را درمیدان سیاست جامعه زرتشتی ایران رستم گوهری زاده بر عهده داشت.پس ازپایان دوره 38 انجمن زرتشتیان تهران به ریاست گوهری زاده و استعفای او در گردش 39 و همچنین مطرح شدن یکباره نام کورش نیکنام در میان زرتشتیان پایتخت ، نیکنام رهبری این گروه را بر عهده گرفت.این گروه در تمام این سالها مورد حمایت خانواده برادران زرتشتی در آمریکا بودند و حتی در دوران ریاست گوهری زاده بر انجمن تهران مبالغی در آن زمان هنگفت را برای بازسازی آدریان بزرگ نه به حساب انجمن بلکه به حساب شخصی گوهری زاده واریز کردند.انتقال کورش نیکنام از اصفهان به تهران و انتصاب او به عنوان دبیر دینی در دبیرستان فیروزبهرام که سرآغازی بود بر مشهور شدن یکباره وی و در نهایت گزینش او به عنوان نماینده زرتشتیان در مجلس نیز با حمایت ر.ف که نماینده برادران زرتشتی در ایران بود انجام گرفت.
رد صلاحیت افراد وابسته به این جریان در حقیقت به معنای عدم اطمینان نظام به این جریان است.امری که سبب قلع و قمع اینچنینی آنان در این انتخابات شد و شاید دامنه آن ردصلاحیت برخی چهره های وابسته به این جریان در انجمن گردش 41 که انتخابات آن چند ماه پیش برگزار شد را نیز در بر بگیرد.جریانی که در دو دوره چهارساله نا متوالی یعنی بین سالهای 1376 تا 1380 و همچنین 1383تا1387 قدرت را در جامعه زرتشتیان ایران در دست داشتند و از مهمترین عملکردهای این جریان عقد قرارداد اجاره زمین های قصرفیروزه با سپاه پاسداران است که انتقادات بسیاری را در میان جامعه برانگیخت.قراردادی که به شکل بزرگترین مناقشه بین زرتشتیان ایران و سپاه پاسداران به عنوان قدرتمندترین جریان موجود در نظام درآمده است و دامنگیر گردش های 39 و 40 انجمن نیز شده است.
اما آلترناتیو یا جایگزین این جریان نزد نظام اسلامی پس از این کیست؟کدام جریان از این پس نقش معتمدان حکومت در جامعه را بازی خواهد کرد؟
سال 1376 پس از آنکه ششمین کنگره جهانی زرتشتیان به ریاست ماهیاراردشیری در تهران برگزار شد(که هیچگاه آشکار نشد چگونه واز کجا اردشیری برای ریاست این کنگره برگزیده شد)در قطعنامه پایانی بندی گنجانده شد مبنی بر ایجاد دبیرخانه دائمی کنگره های جهانی زرتشتیان در تهران و همچنین ایجاد انجمنی سراسری در کشور که نقش آفرین اصلی در امور داخلی زرتشتیان باشد و بخشی از خویشکاری های انجمنهای زرتشتیان شهرها و روستاهای زرتشتی را برعهده بگیرد.
در طول چهار سال بعد در حالی که گوهری زاده رییس انجمن بود و پرویز روانی یکسال پایانی نمایندگی خود را خارج از ایران به سر می برد هیچ اقدام عملی برای ایجاد این انجمن مرکزی و سراسری انجام نگرفت.پس از انتخاب خسرو دبستانی به عنوان نماینده زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی که از اقوام نزدیک ماهیار اردشیری بود،به ناگاه جرقه ایجاد این انجمن زده شد.هموندان دبیرخانه دائمی کنگره های جهانی زرتشتیان به ریاست ماهیار اردشیری در دعوتی همگانی از تمامی انجمنهای زرتشتیان ایران و دیگر نهادهای جامعه قصدداشتند تا در نشستی با قبولاندن لزوم ایجاد چنین انجمنی سنگ بنای آن را بنهند.نگارنده در آن نشست به عنوان خبرنگار هفته نامه امرداد حضور داشتم و از نزدیک شاهد مذاکرات بودم.پس از دو روز مذاکره(که البته تنها گفتگوی یک طرفه بود از سوی هموندان دبیرخانه کنگره و در راس آنها اردشیری با نمایندگان سازمان ها و انجمنها و البته دو نوبت ناهار مفصل به هزینه دبیرخانه کنگره) در یک صورتجلسه که از پیش آماده شده بود تمامی باشندگان در نشست موافقت کردند تا هموندان دبیرخانه اساسنامه ایجاد چنین انجمنی را آماده و آن را در اختیار عموم قرار دهند تا در صورت توافق به وزارت کشور جهت گرفتن پروانه فعالیت ارایه شود.هموندان دبیرخانه نیز تا انتخاب هموندان انجمن کذایی به عنوان هیات موسس این انجمن شناخته می شوند.(در اینجا این نکته را هم یادآور شوم که چندی پیش همین هیات موسس در نوشتاری در هفته نامه امرداد با آوردن مفاد آن صورتجلسه و نام امضاکنندگان ،آن را به عنوان سند موافقت جامعه با ایجاد چنین انجمنی ارایه کرده بود .جالب آن است که نام من و یکی دیگر از خبرنگاران امرداد که تنها به عنوان خبرنگار در این نشست حضور داشتیم و به هیچ وجه در آن نشست حق رای و صحبت نداشتیم به عنوان نمایندگان هفته نامه امرداد و موافقان با این انجمن جدید التاسیس آورده شده است.در این نوشتار هیچگونه اشاره ای به اینکه چند نفر از باشندگان از جمله ج.ک و ف.پ با نوشتن جمله ای در زیر امضایشان موافقت خود را مشروط به شروطی کرده بودند که هیچگاه رعایت نشد،نشده است.)
چند ماه بعد همین هیات موسس که به غیر از ماهیار اردشیری افرادی مانند رستم آبادیان رییس گردش 39و34 انجمن تهران،مهربان مهررییس گردش 37 انجمن تهران،خسرو دبستانی نماینده زرتشتیان در مجلس ششم ،کیومرث سامیاکلانتری و پروین غریبشاهی سرنشین پیشین سازمان زنان زرتشتی را نیز شامل می شد در نامه ای با فرستادن اساسنامه این انجمن به تمامی ارگانهای جامعه زرتشتی چند روزی را به آنها مهلت داده بود تا موافقت ویاعدم موافقت خود را با این اساسنامه ابراز دارند.در این نامه همچنین آمده بود که عدم پاسخگویی به منزله موافقت با این اساسنامه خواهد بود.
در یکی از بندهای این اساسنامه و در تشریح یکی از وظایف این انجمن آمده بود که این انجمن به عنوان انجمن هادی و ناظر وظیفه دارد تا صلاحیت افراد زرتشتی که قصد دارند تا در انتخابات انجمنها و یا انتخابات مجلس خود را نامزد کنند تشخیص داده و در صورت عدم صلاحیت از کاندیداتوری آنان جلوگیری به عمل آورند.این بند کلیدی ترین نکته و وظیفه این انجمن بود که آن زمان مخالفت های بسیار و گسترده جامعه زرتشتی را در پی داشت و با پیگیری های هفته نامه امرداد و جمع آوری امضا از سوی جمعی زیاد از مخالفین، اردشیری و خسرو دبستانی نماینده وقت زرتشتیان در مجلس را بر آن داشت تا از آن صرفنظر کرده و این قول را به جامعه بدهند تا ایجاد هر انجمن جدید تنها با رای مردم انجام شود.
این قول و قرارها اما دوام چندانی نیافت.اندکی بعد همان اساسنامه (که نمی دانم آیا تغییری در آن به وجود آمده است و یا نه؟)به وزارت کشور ارایه شد و پروانه انجمنی به نام "انجمن مرکزی زرتشتیان" صادر شد.
انجمن و یا بهتر بگویم جریانی که از ابتدا مورد مخالفت جریان مقابل به رهبری گوهری زاده و نیکنام قرار داشتند اکنون مدتی است که قدرت گرفته است و می رود تا پس از این به عنوان معتمد نظام جایگزین آن گروه قلع وقمع شده و نا مطمئن از سوی نظام شوند.و از همین حالا 20 % از بودجه سالیانه دولتی اختصاص یافته به جامعه زرتشتیان در اختیارش است.
چه اتفاقی اما قرار است بیفتد که مرا اینگونه نگران کرده است؟حدسی که من می زنم که امیدوارم کاملا اشتباه باشد این است که حکومت می خواهد تا جامعه زرتشتیان را در فشار قرار دهد تا به همان دلایل غیرسیاسی که پس از این با مخالف نظام خوانده شدن نماینده زرتشتیان وموبد این جماعت رنگ و بوی سیاسی هم به خود می گیرند و به وسیله همان سازمانی که سایت تابناک نامش را آورده بود یعنی "هایاس" به خارج از کشور کوچ کنند .(این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که با نبودن نیکنام در انتخابات بسیاری از هوادارانش تحریم انتخابات را در پیش خواهند گرفت که این خود بهانه ای دیگر خواهد بود برای اثبات مخالفت زرتشتیان با نظام و لزوم کنترل و یا اخراج آنان از ایران)ابزار اعمال این فشار "انجمن مرکزی زرتشتیان "خواهد بود.با کم شدن تعداد زرتشتیان ایران ،(که تعداد دقیقشان را به وسیله آمارگیری های دوره ای که خود زرتشتیان تمام هزینه های آن را بر عهده خواهند داشت و نخستین دوره آن چندی پیش انجام گرفت و اتفاقا این آمارگیری نیز در قطعنامه پایانی کنگره آمده بود،کاملا می توان یافت) دیگر نیازی به نماینده در مجلس هم نیست و همان انجمن مرکزی می تواند تمام وظایف را بر عهده گیرد.فاز بعدی این عملیات که خطرناک تر هم خواهد بود همسان کردن رفتار با زرتشتیان با آن رفتاری است که نظام با بهاییان در پیش گرفته است.یعنی قلع و قمع آنها. نشانه های این پروژه نوشتار کیهان است که مانکجی را از حامیان فرقه ضاله بهاییت می نامد.اینکه به چه دلیل نظام شاید قصد انجام این کارها را داشته باشد نیازمند نوشتاری دیگر است اما باید دانست که روزهای آینده آبستن حوادث دیگری برای جامعه زرتشتیان ایران است.
نخستین هدف پس از این رد صلاحیت ها، زمینه سازی برای انتخاب فردی است که بیشترین همسویی را با جریانی که از این پس با عنوان جریان "انجمن مرکزی"نام خواهم برد،داشته باشد.آنچه که گمان من است افلاتون ضیافت بیشترین نزدیکی را با این گروه از میان سه نامزد موجود دارا است.حذف سه تن از حامیان نیکنام از هیات اجرایی انتخابات مجلس و جایگزینی آنان با سه نفری که دونفرشان از وابستگان به ضیافت هستند یکی از این زمینه سازی هاست.همچنان که عدم شرکت هواداران نیکنام در انتخابات شانس انتخاب ضیافت را بیش از پیش خواهد کرد. نگرانی بعدی را باید در امکان رد صلاحیت چندین تن از وابستگان به نیکنام در انجمن گردش 41 تهران جستجو کرد.ترکیب هموندان جانشین برگزیده شده در انتخابات انجمن به گونه ای است که با ردصلاحیت 3 یا 4 نفر جا برای بالا آمدن افراد وابسته به ضیافت و جریان انجمن مرکزی باز خواهد شد.دلیل این کار تضعیف روزافزون انجمن تهران به عنوان انجمن مادر وگرایش آن به سوی انجمن مرکزی زرتشتیان است.مرحله بعدی خاموش کردن مخالفان با این انجمن خواهد بود . با رفتارهایی به اینگونه که حکومت در این مدت از خود بروز داده است حتی ابایی از اعمالی مثل توقیف نشریات زرتشتی که شاخص ترین آنها امرداد است(در صورت مخالفت با انجمن مرکزی) نخواهد داشت حتی اگر این کار فشار بین المللی را برای نظام در پی داشته باشد.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که این نوشتار به هیچ وجه در پی آن نیست تا ندانم کاریها و سازش های جریان گوهری زاده و نیکنام با نظام را لاپوشانی کرده و آنها را تطهیر کند ،بلکه تنها قصد دارد تا چهره دو گروهی که سالهاست قدرت را در جامعه زرتشتی در اختیار دارند باز نمایاند.بر جامعه زرتشتیان ایران است تا شیوه رفتار با این گروه ها را شناخته و عمل کند.
در هر صورت تمامی این احتمالات تنها حدسیات نگارنده است که امیدوارم تمامی آنها در همین مرحله حدس باقی بمانند و به واقعیت نپیوندند.که در غیر این صورت آینده ای مبهم در انتظار زرتشتیان ایران خواهد بود.