سخن نخست

تارنمای فرهنگی خبری - تحلیل خبرها و نوشتارهای فرهنگی و اجتماعی - زرتشتیان خارج از ایران

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۶

نابسامانی ایرانیان مهاجر

زمانی که در زندگی خصوصی ایرانیان مهاجر دقت شود نکته ای بیش از همه جلب توجه می کند و آن هم چیزی نیست جز سرگردانی و عدم انگیزه در میان مردمی که به بی سامانی مفرط عادت کرده است .بلی همه ناهماهنگی ها و ناهنجاری های اجتماعی ایرانیان را باید در بی سامانی جامعه ای جستجو کرد که به دنبال گم کرده های خود در تاریکی روزها و ماه هاو سال هایی که بی توقف گذشته است پرسه می زند
در درازای سه دهه خسته کننده و کشنده اما آموزنده ایرانیان بسیاری کشته شدند و تعداد بسیار بیشتری هر روزه مورد شکنجه قرار گرفتند و با به دست آوردن نخستین امکان فرار را بر قرار ترجیح دادند و دل به دریا زده خود را به دست امواج سهمگین اقیانوسی سپردند که دنیای بیگانه نام داشت
دلتنگی ایرانیان اما از آن روزی آغاز می شود که به خاطر دست وپا زدن های بسیار غرق نمی شوند و امواج آب آنان را به ساحل امنیت پرتاب می کند
شاید اگر مانند خیلی ها که نخواستند یا نتوانستند مشکلات مهاجرت را تحمل کنند به ایران بر می گشتند شانس بزرگ زندگی شان محسوب می شد. این دسته از مهاجران باید داستان زندگی شان را برای همه تعریف کنند تا دیگران بدانند امنیتی که به دنبالش بوده اند به آسانی به دست نیامده . خون دل زیادی برای رسیدن به آن ریخته شده و دست های تاول زده و پاهای ورم کرده شاهد آن است
از میان همه ایرانیان مهاجر اما این نوشته به مهاجران زرتشتی توجه دارد وشمای خواننده در این باره خواهید خواند
زرتشتیان البته متفاوت از دیگر ایرانیان و همانند دیگر اقلیت های دینی جمهوری اسلامی به آسانی ویزای آمریکا را تهیه کرده و با کمترین دردسری خود را به کشوری می رسانند که آمال بسیاری از ایراینان است و گاه حتا برخی آن را بهشت موعود می دانند
آنچه مهم است اما تجربه سی ساله ای است که زرتشتیان در درازای عمر جمهوری اسلامی به دست آورده اند. این تجربه البته نتیجه مثبت و خوبی نداشته است و از آنچه که از ظواهر امر پیداست چیزی جز ناامنی و عدم اطمینان ، تبعیض و توهین ، عدم امنیت شغلی و اجتماعی نام ندارد. این تجربه اگر چه با خون دل خوردن های کم و زیاد به دست آمده اما برخی را به نقطه ای رسانده که چاره ای جز ترک خانواده و همه تعلقات مادی و معنوی نداشته اند
در همین جا باید به ضرب المثلی متوسل شوم که شاید خیلی هم زیبا نیست : بلی ، در این میان پیدا می شوند کسانی که لنگ نبسته خود را داخل خزینه ای می اندازند که حتی عمق آن را هم نمی دانند . به همین خاطر هم هست که عده ای از همان اوان چنان غرق می شوند که شاید راه چاره ای برایشان متصور نیست.این دسته یا از همان قدم نخست یعنی زمانی که در اتریش هستند آنقدر قافیه را بر خود و خانواده شان تنگ می بینند که فرار را بر قرار ترجیح داده و البته با هزار ادعا و صد من دروغ به آغوش نه خیلی گرم خانواده برمی گردند . دسته دیگررا باید شجاع تر دانست